135

فاکتورهای مالی و رفتار صادراتی شرکت های کوچک و متوسط در یک اقتصاد نوظهور- قسمت دوم

فاکتورهای مالی و رفتار صادراتی شرکت های کوچک و متوسط در یک اقتصاد نوظهور- قسمت دوم
(چهارشنبه ۱۵ اَمرداد ۱۳۹۹) ۰۸:۰۰

مدل و فرضیات هزینه های درک شده

شواهد تجربی نشان می دهد که هزینه صادرات عامل معنی داری در توضیح تمایل به شروع (برنارد و جانسون، 2004) و سطح واکنش صادرات توسط شرکت هاست (داس و همکاران، 2007). بر همین اساس، منابع پیشنهاد می دهند که شرکت ها تنها در صورتی که سودآوری مورد انتظار مثبت باشند، می توانند صادرات انجام دهند (بلانز کریستوبال و همکاران، 2008، داس و همکاران، 2007، روبرتز و تایبوت، 1997). مطالعه انجام شده توسط ان و کلاراجان (2011) نتایج مشابهی را در سطح کشوری نشان داد که استراتژی های کاهش هزینه های صادرات اتخاذ شده توسط دولت باعث افزایش تمایل شرکت ها به صادرات می گردد. بنابراین، از دیدگاه رفتار استراتژیک، استدلال شده که ، در صورتی که هزینه های درک شده بالاتر از درآمد برآورد شده باشد، سرمایه گذاری های صادرات یک استراتژی پویا نیست.

مدل بین المللی سازی پیشنهاد می دهد که درک و نگرش ها به سمت هزینه ها، رفتار صادراتی شرکت ها را تحت تاثیر قرار می دهد (آسدو و گالان، 2011). در همین راستا، یک مطالعه کسب و کار بین المللی ادعا کرد که شرکت ها تا زمانی که هزینه ها را به عنوان یک مانع در نظر بگیرند، مایل به سرمایه گذاری در بخش صادرات نخواهند بود (کوتاب و سینکوتا، 1992). توضیح داده شده که مقاومت در برابر صادرات حاصل یک باور بدبینانه است که هزینه ها بیش از حد است و این مساله مانع از تمایل به استفاده از منابع برای این هدف می گردد (تان و همکاران، 2007). از طرف دیگر، درک مطلوب هزینه های صادرات به عنوان یک محرک داخلی فعال عمل می کند (لیندو، 1998) که شرکت ها را تشویق به برنامه ریزی استراتژی هایی برای مشارکت در بازارهای خارجی می سازد (رید، 1981).

از آنالیز ما مشخص شد که وضعیت صادرات شرکت ها می تواند بر اساس هزینه های درک شده تعیین شود که در این وضعیت انتظار می رود که صادر کنندگان هزنیه های صادراتی پایین تری را نسبت به غیرصادر کنندگان درک کنند. این مطالعه متکی بر هزینه های درک شده به جای هزینه های واقعی است، چون غیرصادر کنندگان هنوز هزینه های واقعی صادرات را تجربه نکرده اند. اگرچه این ساختار در سطح مدیریتی اندازه گیری شده، اما می توان به عنوان رفتار SMEs به دلیل تاثیر قوی صاحبان بر استراتژی بعدی اجراء شده توسط شرکت تفسیر کرد (آکدو و گالان، 2011، سومر، 2010).

صادر کنندگان هزینه های صادرات پایین تری را نسبت به غیرصادر کنندگان درک می کنند.

منابع مالی داخلی

منابع پیشنهاد می دهند که وقت منابع (از جمله منابع مالی) مرتبط با رفتار صادراتی شرکت هاست. در مدل های رفتاری صادرات اولیه، منابع مالی به عنوان پیش نیاز برای شروع صادرات شرکت ها در نظر گرفته می شوند (بیلکای، 1978، ویدرشیم پائول و همکاران، 1978). این منابع هدف سرمایه گذاری را تحریک کرده و باعث افزایش سطح تعهد به بازارهای خارجی می شود، بنابراین، شرکت ها امکان کاربرد یک استراتژی صادرات را خواهند داشت (ویدرشیم پائول و همکاران، 1978). بعدا، دارایی های مالی به یکی از منابع رقابتی شرکت ها در عملیات صادرات تبدیل شد (کالاکا، 2002).

تان و همکارانش (2007) بر این باورند که منابع شرکت بر انتقال یک شرکت صرفا از شرکت داخلی به یک شرکت بین المللی تاثیرگذار است. تصور بر این است که تنها شرکت های با سرمایه مالی کافی قادر به جبران همه هزینه ها، تبدیل شدن به صادر کننده و حفظ سودآوری خود می باشند (داس و همکاران، 2007، مینتی و زائو، 2011). مطالعات تجربی نیز نشان داد که سلامت سرمایه یک شرکت که توسط نقدینگی داخلی و نسبت بدهی به دارایی خالص آن شرکت اندازه گیری می شود، برای پیش بینی میل شرکت به صادرات مهم است (گراناوی و همکاران، 2007). مطالعه ما بر روی عوامل مالی منابع داخلی و رفتار صادرات شرکت های مالی کوچک و متوسط به عنوان یک منبع رقابتی شرکت، مطابق با حوزه SMEs بحث شده در بخش قبلی متمرکز است.

در همین راستا، منابع مالی ناکافی به عنوان یک مانع در نظر گرفته شده که مانع از سرمایه گذاری شرکت در حوزه صادرات می گردد. توضیح داده شده که رشد SMEs از جمله استراتژی صادرات آن ها توسط کمبود سرمایه محدود می گردد (لئونیدو، 1995، ریکونا سیلونت، 2005)، چون بسیاری از شرکت ها متکی بر منابع مالی محدود داخلی هستند (اولیورا و فورتوناتو، 2006، ووس و همکاران، 2007). کایاناک و کوتاری (1984) استدلال کردند که سرمایه ناکافی مانه از شروع صادرات شرکت ها می گردد، چون در این شرایط شرکت ها قادر به تامین مالی هزینه های اضافی تحمیل شده به شرکت نخواهند بود. با استناد به این بحث، فرض بر این است که صادر کنندگان به عنوان یک گروه دارای سرمایه مالی داخلی بهتری نسبت به غیرصادر کنندگان هستند که این مساله به آن ها اجازه دنبال کردن استراتژی صادرات را می دهد.

صادر کنندگان دارای منابع مالی بهتری نسبت به غیرصادر کنندگان می باشند.

محدودیت مالی خارجی

محدودیت مالی خارجی توسط مقایسه نرخ رشد واقعی شرکت ها با بودجه مالی خارجی و حداکثر نرخ رشدی که می توانند بدون چنین کمکی به دست آورند، اندازه گیری می شود (بیک و همکاران، 2006). محدودیت سرمایه ای در صورتی که نرخ رشد واقعی بسیار بزرگتر از نرخ رشد مورد انتظار باشد، تحقق می یابد. به این ترتیب، استراتژی های رشد که شامل سرمایه گذاری صادرات است، تا زمانی که سرمایه خارجی ناکافی باشد، تحقق نخواهد یافت (هیتچسون و زاویر، 2006). همچنین، شواهد تجربی نشان می دهد که شرکت هایی که موفق به مدیریت بودجه خارجی هستند، رشد بالاتری نسبت به آنچه با بودجه مالی انتظار دارند، خواهند شد (باتن و هیتاوا، 1999). در حوزه رفتار صادرات، کسب سرمایه خارجی بیانگر اثرات برجسته در پیش بینی تصمیم یک شرکت برای صادرات است (زیا، 20089. منابع مدیریتی پیشنهاد می دهند که عوامل خارجی مالی از بانک های خصوصی به عنوان محرک به منظور تشویق مشارکت شرکت ها در حوزه صادرات عمل می کنند (لیندو، 1998). از طرف دیگر، سرمایه محدود از بیرون از شرکت در میان غیرصادر کنندگان برجسته تر بوده و دارای تاثیر منفی بر تصمیمات صادرات آن ها خواهد بود (بیلکی، 1978، لیئوندو، 1995، زیا، 2008).

صادر کنندگان نسبت به غیرصادر کنندگان دارای منابع مالی خارجی محدودتری هستند.

شکل یک چارچوبی برای عوامل مالی رفتار صادر کننده اتخاذ شده در این مطالعه را نشان می دهد.

ترجمه

شکل 1: چارچوب مفهومی

روش تحقیق

جمع آوری نمونه و داده

نمونه در این مطالعه شامل شرکت های کوچک و متوسط تولید کننده در کشورهای مختلف است که از پایگاه داده مالزی گرفته شده است. شرکت های تولیدی به دلیل این که به میزان چشمگیری به فعالیت های اقتصادی کشور کمک کرده و جایگاه برجسته ای در تجارت جهانی دارند، برای این مطالعه انتخاب شد. شرکت های خدماتی به منظور ایجاد یک نمونه همگن، اجتناب از سوگیری محتوا و بهبود اعتبار اندازه گیری ها از این مطالعه کنار گذاشته شد.

در این مطالعه از پرسشنامه به عنوان ابزاری برای جمع آوری داده استفاده شد. این پرسشنامه از منابع طراحی و اتخاذ شد و همانطور که در بخش زیر مورد بحث قرار گرفته، حاوی اطلاعات تکمیلی از پایگاه داده مالزی برای آنالیز می باشد. برای ارزیابی وضوح سوالات، دستورالعمل ها و فرمت پاسخ، یک نمونه کوچک از صاحبان کسب و کار به صورت پیش فرض انتخاب شد. بعد از ترجمه نسخه بازنگری شده (نهایی) به یک نظرسنجی آنلاین، لینک نظرسنجی به صاحبان شرکت ها ارسال شد. استفاده از نظر سنجی آنلاین برای پاسخ دهندگان راحت تر است، چون باعث صرفه جویی در زمان و تلاش آن ها و همچنین سرعت بالاتر پاسخ نسبت به نظرسنجی های پست شده به صورت سنتی می گردد (رایت، 2006).

داده های نظرسنجی طی یک دوره 6 ماهه بین سپتامبر 2012 و مارس 2013 جمع آوری شد (1). لینک این نظرسنجی به 1190 شرکت که به صورت تصادفی از پایگاه داده انتخاب شده بود، ارسال شد. در یک دوره سه ماهه، 213 شرکت یا 90/17 پاسخ دهنده به پرسشنامه پاسخ دادند. بعد از یادآوری، 146 پاسخ دیگر به منظور افزایش کل 359 پاسخ یا نرخ پاسخ 17/30 درصد دریافت شد. با این حال، سه پاسخ به دلیل ناقص بوده رد شد، بنابراین، نرخ خالص پاس به 356 شرکت یا 91/29 درصد رسید. شرکت ها شامل 214 صادر کننده (11/60 درصد) و 142 غیرصادر کننده (89/39 درصد) بودند. جدول 1 مشخصات نمونه را بر اساس وضعیت صادرات ارائه می کند.

ساختارها و اقدامات

همه آیتم های اندازه گیری در این مطالعه از مطالعات مقایسه ای با اندازه گیری سازه های مشابه اتخاذ شد. متغیر اکتشافی، هزینه درک شده بوده که بر روی مقیاس پنج نقطه ای لیکرت از 1 (هزینه بسیار پایین) تا 5 (هزینه بسیار بالا) اندازه گیری شد که از صاحبان شرکت ها خواسته شد که پنج نوع هزینه را تعیین کنند: اصلاح محصول / تولید، آموزش / دوره صادرات، تدارکات / بازاریابی، اداری (مجوز دهی و تشریفات اداری) و مالیات های مربوطه (خان و کالیراجان، 2011).

آیتم های مربو به دو و سه متغیر اکتشافی نیز بر روی مقیاس پنج نقطه ای لیکرت به دنبال یک بررسی گسترده منابع ایجاد شد (کارپنتر و پترسون، 2002، کیزارکی و همکاران، 2005، گریفیت، 2011). منابع مالی داخلی دارای سه ویژگی می باشد: نقدینگی کافی از منابع داخلی، بهبود عملکرد مالی و قابلیت دسترسی به دارایی ها به عنوان وثیقه. محدودیت مالی خارجی سه مساله را ارزیابی می کند، در صورتی که (1) شرکت نیازمند منابع خارجی بیشتری نسبت به آنچه ایرا به دست آورده، (2) اعتبار خارجی ارائه شده محدود باشد و 3) اندازه آن ها مانع از دستیابی به وام های خارجی بیش از یک مقدار خاص گردد. در این مطالعه، متغیر وابسته رفتار صادرات بر اساس وضعیت صادرات یک شرکت اندازه گیری شده و به فرم باینری کد گذاری شده است: صفر برای شرکت غیرصادر کننده و 1 برای شرکت صادر کننده. این مساله تصمیم برای شروع یا عدم شروع صادرات را تعیین می کند.

به منظور آنالیز آماری، داده های تکمیلی گزارش شده برای شرکت کوچک و متوسط مالزی به منظور کنترل اثرات ویژگی های شرکت ها بازیابی شد. این اطلاعات شامل سن (الگوریتم طبیعی سال های عملیات)، اندازه (تعداد کارکنان)، گردش کاری (گزارش شده به صورت دسته بندی)، اصول محصول (صنعتی، مصرف کننده یا هر دو)، صنعت (غیرقابل مصرف، ماندگار یا غذایی / کشاورزی) و تجارت محصول (نرخ افزایشی از 1 تا 5 اعطاء شده توسط شرکت SME مالزی بر اساس رقابت پذیری قیمت و منحصر به فرد بودن محصول) است.

جدول 1: مشخصات نمونه

ترجمه

آنالیز آماری

قبل از اجراء آنالیز آماری، اقدامات قابل توجهی در مقابل سوگیری پاسخ و غیرپاسخ، سوگیری روش معمول (CMB) و همچنین هم خطی بودن انجام شد. تضمین شد که نظرسنجی ها تنها توسط یک پاسخ دهنده به منظور تایید معیار اطلاعات کلیدی پاسخ داده می شود. لینک نظرسنجی به صورت محرمانه با استفاده از آدرس ایمیل شخصی آن ها به پاسخ دهندگان ارسال شد و همه پاسخ دهندگان این ایمیل ها را دریافت کردند. همچنین، همه پاسخ دهندگان با تعریف SMEs موافق بودند و همانطور که در پایگاه داده گزارش شد، در صنعت تولیدی مشغول کار بودند. به منظور تضمین همگن بودن نمونه، شرکت هایی که عرضه کنندگان شبکه مربوطه با شرکت های بین المللی خارجی بودند، از لیست حذف شدند و موسسات کارآفرین نیز در این مطالعه قرار داده نشدند. علاوه بر این، هیچ گونه تفاوت معنی داری بین 213 پاسخ دهنده اولیه و 146 پاسخ دهنده بعدی وجود نداشت، بنابراین، منطقی است که سوگیری عدم پاسخ ارائه نشد.

اگرچه اثر CMB می تواند به میزان حداقل باشد، اما باید اقداماتی به منظور تضمین عدم سوگیری صورت گیرد (کونوای و لانس، 2010). بر همین اساس، تست تک فاکتوره هارمان انجام شد و هیچ تک فاکتوری برای اکثر کوواریانس در متغیرهای مستقل و وابسته موجود اختصاص نیافت (پودسکوف و همکاران، 2003). همچنین، آنالیز فاکتور سازگاری داخلی قابل قبولی برای همه متغیرهای اکتشافی که در جدول 2 نشان داده شده، را گزارش کرد. در نهایت، مساله هم خطی بودن در میان پیش گوها از طریق دو اقدام کنترل تورم واریانس (VIF)، که VIF برای همه متغیرهای مستقل در محدوده بین 08/1 و 22/2 است و ماتریس همبستگی نشان داده شده در جدول 3 مشاهده نشد.

نتایج

همه فرضیات با استفاده از آنالیز رگرسیون لجستیک چندگانه به منظور تمایز بین صادر کنندگان و غیرصادر کنندگان تست شد. متغیرهای اکتشافی هزینه های درک شده، منابع مالی داخلی و محدودیت مالی خارجی و همچنین متغیرهای شاهد بحث شده در بخش قبلی در این مدل گنجانده شد. نتایج مدل و سطح معنی داری آن در جدول 4 ارائه شده است. بر همین اساس، این مدل می تواند به صورت زیر نوشته شود:

وضعیت صادرات = 1α هزینه های درک شده + 2 α منابع مالی داخلی + 3 α محدودیت مالی خارجی + (4 α سن + 5 α اندازه + 6 α گردش کاری)

این مدل به لحاظ آماری در سطح 001/0 معنی دار است و دقت کلی پیشگویی مدل 8/75 درصد است. این مساله نشان می دهد که وضعیت صادرات شرکت های کوچک و متوسط با معرفی عوامل مالی به خوبی توضیح داده شد.

همه متغیرهای اکتشافی به لحاظ آماری در این مدل معنی دار است. با این حال، نتایج تنها از فرضیات 2 و 3 حمایت می کند، اما حمایتی از فرضیه 1 نمی کند. فرضیه 2 که ادعا می کند صادر کنندگان دارای منابع مالی داخلی بهتری نسبت به غیرصادر کنندگان هستند، مورد تایید قرار گرفت. با این حال، این رابطه اثر علّت را نشان نداد. بنابراین، می توان استدلال کرد که یک موضع مالی قوی در میان صادر کنندگان نشان می دهد که (1) شرکت های با کیفیت بالاتر (به لحاظ مالی) به احتمال بیشتری به دنبال استراتژی صادرات هستند (گرینوای و همکاران، 2007) و یا (2) استراتژی صادرات کمک مثبتی به عملکرد مالی شرکت ها می کند (داس و همکاران، 2007). فرضیه 3 که بیان می کند صادر کنندگان توسط سرمایه خارجی نسبت به غیرصادر کنندگان کمتر محدود می شوند، نیز حمایت شد. این مساله نشان می دهد که دسترسی بهتر به منابع مالی خارجی شرکت ها را تشویق به صادرات می کند (وستد و همکاران، 2001، زیا، 2008) و یا سودآوری صادرات به صادر کنندگان کمک کرده که سود مالی خود را ترجیحا توسط وام دهندگان خارجی بهبود ببخشند. از طرف دیگر، پی بردیم که غیرصادر کنندگان به دنبال توسعه یک اعتبار مالی ارزشمند جهت تحقق رضایت طلبکاران خود می باشند.

اگرچه متغیر هزینه های درک شده به لحاظ آماری معنی دار بود، اما اثر آن خلاف آنچه در فرضیه 1 پیشنهاد شده بود، می باشد. نتایج نشان داد که صادر کنندگان هزینه های صادرات بالاتری نسبت به غیرصادر کنندگان درک می کنند. این مساله پیشنهاد می دهد که در واقع تنها آن دسته از شرکت های کوچک و متوسط که قادر به ایجاد برآورد واقعی از هزینه های شرکت در صادرات هستند، می توانند به صادر کنندگان موفق تبدیل شوند. به عبارت دیگر، ناچیز پنداشتن این هزینه ها منجر به ایجاد محصولاتی شده که قادر به رقابت در بازارهای صادراتی نیستند. مطالعه قبلی نتایج مشابهی را ارائه کرد و نشان داد که صادر کنندگان موانع اصلی بین المللی شدن را عوامل مرتب با هزینه می دانند (شاو و داروچ، 204). این مساله ممکن است توسط هزینه های واقعی صادرات بیش از هزینه های مورد انتظار اولیه ایجاد شود. شاید، اطلاعات کسب شده در طول مرحله قبل از صادرات، اطلاعات کافی درباره هزینه ها، تا زمانی که شرکت ها خودشان اقدام به سرمایه گذاری نکرده اند، ارائه ندهد. همچنین، تصور بر این است که هزینه های بالای صادرات احتمالا نشانه ی علاقه مدیریتی خاص و یا تمایل به بین المللی شدن باشد که در منابع نیز ذکر شده است (تان و همکاران، 2007). این عوامل به عنوان محرک داخلی تعیین کننده تصمیمات صادرات شرکت ها عمل می کند.

سه متغیر شاهد سال های عملیات، اندازه و گردش کاری در این مدل معنی دار بود. نتایج تعجب آور نیست، چون توسط مطالعات قبلی حمایت شده که شرکت های صادراتی معمولا قدمت بیشتری داشته (منیت و زائو، 2011) و دارای کارکنان بیشتر و سودآوری بالاتری می باشند (داس و همکاران، 2007). سرمایه گذاری در بخش صادرات یک رویکرد درون زا مبتنی بر تجربه انباشته شده در طول سال های کسب و کار در بازار محلی است، بنابراین، این مساله باعث شده که شرکت های قدیمی تر به احتمال بیشتری شروع به صادرات کنند. بر همین اساس، این استراتژی به شرکت ها این امکان را می دهد که کارکنان بیشتری را برای توسعه عملیات های خود استخدام کنند (واروال و دونکرز، 2002).

جدول 2: نتایج آنالیز آماری برای متغیرهای اکتشافی

ترجمه

356 = N، روش استخراج، آنالیز مولفه اصلی، روش چرخشی: واریماکس با ترمال سازی کاسیر. چرخش در چهار تکرار متقارن شد. آلفا کرونباخ = α

جدول 3: میانگین، انحراف استاندارد و همبستگی ها

ترجمه

356 = N، میانگین و انحراف استاندارد. برای اندازه (تعداد کارکنان) و گردش کاری محاسبه نشد، چون این پارامترها در دسته بندی گرارش شد.

جدول 4: رگرسیون لجستیک

ترجمه

356= N، دو متغیر ساختگی برای سه صنعت ایجاد شد، محصولات غذایی و کشاورزی از مطالعه کنار گذاشته شد، دو متغیر ساختگی برای سه اصول محصول ایجاد شد، محصولات صنعتی و مصرف کننده از مطالعه کنار گذاشته شد.

بحث و بررسی

تحقیقات قبلی به طور گسترده به بررسی سوابق داخلی و خارجی که احتمالا تعیین می کرد که شرکت در حال سرمایه گذاری است یا خیر، پرداخت (لئوندو، 1995). به عنوان مثال، شورای توسعه SME مالزی (2010) گزارش کرد که یکی از موانع درک شده که مانع از صادرات SME در مالزی می شود، عدم توانایی این شرکت ها در توسعه محصولات نوآورانه و متمایز به دلیل عدم وجود منابع و قابلیت هاست. متعاقبا، طرز فکر و اعتقادات آن ها باعث اعتماد به نفس کمتر این شرکت ها می شود. به این ترتیب، آن ها از رقابت در بازارهای جهانی با محصولات نوآورانه خارجی منصرف خواهند شد.

علاوه بر این، موضع مالی نیز به عنوان یکی از ملاحظات کلیدی هنگام در نظر گرفتن صادرات ظهور می کند (گرانوای و همکاران، 2007، مینتی و زائو، 2011). تحقیقات قابل توجهی در زمینه بررسی عوامل مالی پشت تصمیمات صادرات، با هزینه به عنوان مانع و یا سرمایه گذاری به عنوان محرک صورت گرفته است. با این وجود، اثرات ترکیبی بر تصمیم به صادرات نسبتا بدون بررسی مانده است، هر چند که هر دو عامل همزمان در مسیر بین المللی شدن شرکت ها ظهور کرده است. مهم تر این که، اثرات مالی بر تصمیم به صادرات مساله شایع در بازارهای نوظهور است، اما این اثرات چندان درک نشده است. به منظور تحقق این شکاف تحقیقاتی، هزینه و سرمایه گذاری و وضعیت صادرات SMEs با استفاده از داده های تجربی از مالزی به عنوان نمونه ای از یک کشور با صادرات فشرده مورد مطالعه قرار گرفت. به طور ویژه، مشخصات مالی متمایز کننده شرکت های غیرصادراتی و صادراتی از نظر هزینه های صادرات درک شده آن ها، منابع مالی داخلی و محدودیت مالی خارجی توسعه یافته است. هدف بررسی منابعی است که بیان می کند این سازه ها پیشگوهای قابل توجه رفتار صادرات شرکت ها می باشند.

یافته ها نشان می دهد که صادر کنندگان در مقایسه با غیرصادر کنندگان، منابع مالی داخلی بالاتر و محدودیت های پایین تری از مسائل مالی خارجی را درک می کنند. همچنین، آن ها هزینه های بیشتری نسبت به غیرصادر کنندگان درک می کنند. ابتدا، عملکرد مالی (از نظر نقدینگی داخلی و دارایی های ملموس) ارتباط مثبتی با مشارکت صادر کنندگان دارد. مطالعات قابل توجهی وجود دارد که نشان می دهد منابع مالی یک فاکتور ضروری موثر بر مشارکت شرکت ها در حوزه صادرات است (گرانوای و همکاران، 2007، کالکا، 2002، مینتی و زائو، 2011، زیا، 2008). اغلب، صادر کنندگان به دنبال حفظ جایگاه برتر در بازار محلی قبل از سرمایه گذاری در بازارهای خارجی می باشند (کانسینو و همکاران، 2013). مزیت رقابتی در بازار داخلی به ایجاد یک مساله مالی داخلی کافی به منظور شروع عملیات صادرات کمک کرده و بنابراین، باعث تمایز آن ها از غیرصادر کنندگان می شود. علاوه بر این، منابع مالی داخلی قوی در میان صادر کنندگان می تواند حاصل فعالیت های صادراتی آن ها باشد. صادرات یک رویکرد استراتژیک است که با ایجاد شبکه ها، دستیابی به دانش و فناوری و همچنین دستاوردهای مالی مزایایی را برای شرکت ها به همراه دارد (هیت و همکاران، 2007). بنابراین، تنها افرادی که دارای سودآوری مالی هستند، صادر کننده باقی خواهند ماند، در حالی که بقیه از این دور خارج خواهند شد.

دوم، منابع مالی محدود از منابع خارجی ارتباط منفی با درک صادرات دارد و این مساله سازگار با تحقیقات قبلی است (باتن و هاتوای، 1999، هوتچینسون و زاویر، 2006). عملیات صادرات نیازمند سرمایه گذاری قابل توجهی است که اغلب توسط تامین مالی داخلی حمایت نمی شود. بنابراین، دنبال کردن سرمایه خارجی با در نظر داشتن یک استراژی صادرات، به ویژه در میان SMEs ضروری است (ووس و همکاران، 2007). با این وجود، آن ها اغلب از دستیابی به منابع خودداری می کنند که این مساله به میزان قابل توجهی توانایی آن ها برای صادرات را کاهش می دهد (بیک و همکاران، 2006، برنارد و جانسون، 2004، چائو و فنگ، 2000، کرازی و اولفسون، 1997، گریفت، 2011، تانوس، 1997، وستد و همکاران، 2001).

به عبارت دیگر، صادر کنندگان به عنوان یک گروه احتمالا به دنبال تامین اعتبار مالی کافی از منابع خارجی هنگامی که غیرصادر کنندگان با چالش هایی در دستیابی به آن روبرو هستند، می باشند. از دیدگاه متفاوت، می توان فرض کرد که دسترسی به منابع مالی خارجی برای صادر کنندگان آسان تر است، چون مشخصات مالی آن ها بهبود می یابد و بنابراین، خطر وام دهندگان کاهش پیدا می کند. یک اعتبار خوب و روابط قوی با بانک ها دسترسی به سرمایه را تسهیل می بخشد (براو، 2002، کیزراکی و همکاران، 2005، هرناندز کاناوس و مارتینز سولانو، 2006، پلتونمی و وریو، 2012).

سوم این که، نتیجه مورد انتظار این است که هزینه درک شده در میان غیرصادر کنندگان بالاتر است، بنابراین این مساله باعث جلوگیری از سرمایه گذاری آن ها در صادرات شده که در آنالیز مشاهده نشد. تلاش برای درک این که چرا صادر کنندگان هزینه های صادراتی بیشتری نسبت به غیرصادر کنندگان درک می کنند، انجام شد. بررسی تحلیلی منابع تاحد خاصی بینش هایی به منظور توجیه این مساله ارائه کرد. صادرات یک استراتژی ریسک دار به دلیل نیاز به سرمایه گذاری مالی گسترده است (تانوس، 1997). قبل از شروع این کار، هزینه های صادراتی تاحد زیادی از دانش و اطلاعات کسب شده برآورد می شود. با این حال، هزین های غیرمنتظره ممکن است بعد از این که شرکت ها شروع به صادرات کردند، یا به عنوان هزینه های جدید و غیرقابل پیش بینی و یا افزایش هزینه های واقعی رخ دهد. به این ترتیب، صادر کنندگان هزینه های بیشتری نسبت به آنچه غیرصادر کنندگان انتظار دارند، تجربه می کنند. با این وجود، هزینه های بالای درک شده توسط صادر کنندگان لزوما بد نیست، چون این هزینه ها منجر به یک انتظار واقع بینانه نسبت به اعتقاد ادراکی در طول مرحله ادامه صادرات می گردد. همچنین، یافته ها می تواند با ترسیم چارچوب بین المللی شدن تفسیر شود (تان و همکاران، 2007) که آرمان های مدیریتی به صورت داخلی محرک رفتار صادراتی شرکت هاست. بر همین اساس، هزینه های بالای صادرات درک شده در میان صادر کنندگان بیانگر این است که این شرکت ها واقع بینانه تر، علاقه مندتر و آماده برای تعهد منابع جهت اجراء استراتژی می باشند.

نتیجه گیری

SMEs به میزان قابل توجهی به رشد اقتصادی بسیاری از کشورها کمک می کنند. تلاش های مداومی به منظور تسهیل عملیات آن ها از جمله بین المللی شدن باید انجام شود (ایوب و فریکسانت، 2014). بنابراین، تحقیقات در زمینه عوامل صادرات یک تلاش ارزشمند برای محققان در سراسر حوزه های اقتصادی، مالی، تجارت بین المللی و مدیریت است. در حالی که تحقیقات قبلی ادعا می کند که جهت گیری جهانی و نوآورانه عوامل تعیین کننده اصلی صادرات برای SMEs می باشد (روسلی، 2012)، این مطالعه به منظور تکمیل این مساله با بررسی عوامل مالی رفتار صادرات از طریق یک چارچوب منسجم از محرک ها (سرمایه) و موانع (هزینه) انجام شد. پازل تجربی با استفاده از داده های خاص کشور در مالزی به عنوان مهم ترین کشور در میان اقتصادهای نوظهور در ارائه کمک مالی به کسب و کار حل شد. اگرچه آنالیز آماری ما تعاملات بین متغیرها را محاسبه نمی کند، اما نتایج پیشنهاد می دهد که صادرات در میان SMEs در مالزی با عرضه کافی سرمایه خارجی و داخلی افزایش یافته، اما مانع از کاهش هزینه ها نمی شود.

نتایج حاکی از این است که وضعیت صادرات شرکت ها می تواند بر اساس مشخصات مالی آن ها تفکیک شود که صادر کنندگان دارای منابع مالی داخلی بهتر و دسترسی بهتر به منابع مالی خارجی می باشند. با این حال، صادر کنندگان هزینه های بیشتری را نسبت به غیرصادر کنندگان درک می کنند. مشاهده شده که دستیابی به منابع مالی خارجی ضروری است، اما این مساله برای SMEs دشوار می باشد. بنابراین، این شرکت ها نیازمند سرمایه داخلی کافی، حداقل در مراحل اولیه صادرات می باشند. همچنین، درک واقع بینانه از هزینه ها به آمادگی آن ها برای مواجهه با چالش های غیرمنتظره در سراسر فرایند صادرات کمک می کند.

استفاده از داده ها در میان SMEs در مالزی دیدگاه جدیدی در زمینه موانع و فرصت های مالی صادرات شرکت ها در کشورهای در حال توسعه فراهم کرده است. بنابراین، یافته ها نشان می دهد که مشارکت در صادرات در کشورهای توسعه یافته به سختی توسط سرمایه محدود پیشگیری می شود. همچنین، پیشنهاد شده که بانک ها با بودجه مالی بیشتر و یا سهولت الزامات تایید وام را در تلاش به منظور تقویت مشارکت در صادرات به SMEs ارائه می کنند. اعتبار باید به صورت استراتژیک تخصیص یابد، چون نیازهای مالی صادر کنندگان جدید متفاوت است (روبرتز و تایبوت، 1997). به عنوان مثال، مبارزات مالی به عنوان یک مانع در مرحله اولیه برای نفوذ به بازارهای بین المللی برای دو شرکت صادر کننده موفق در مالزی یعنی Noraini Cookies (وزارت تجارت و صنایع بین المللی مالزی، 2011) و Les Copaque مورد تاکید قرار گرفته است (هاریس و همکاران، 2012). این شرکت ها با مشکلاتی در مدیریت هزینه های خود روبرو هستند، اما نسبت به سودآوری بیشتر از صادرات خوش بین هستند. در نهایت، آن ها با تبدیل شدن به برندهای پیشرو در سطح بین المللی بر این چالش ها غلبه می کنند.

با این وجود، محدودیت های متعددی در این رابطه ذکر شده است. اول این که، تصمیمات صادرات ممکن است یک واکنش درونی به برخی عوامل باشد که در این مطالعه ذکر نشده است. هر چند که رگرسیون ارائه شده در این مطالعه شامل چندین متغیر شاهد از ویژگی های شرکت هاست که مستقیما برای اثرات ویژگی های کارآفرینی مانند آرزوها، جهت گیری جهانی و رفتار ریسک پذیر کنترل نشده اند، چون انی ویژگی ها ممکن است به تلاش برای شروع صادرات در SMEs کمک کند (آکدو و گالان، 2011، بیلکی، 1978، روسلی، 2012، ویدرشیم پائول و همکاران، 1978). دوم این که، آیتم های اندازه گیری برای تعیین مفاهیم مالی در سازه ها شاید ساده باشد، بنابراین تفسیر نتایج را با مشکل روبرو می سازد. کارهای آینده باید به بررسی و اصلاح آیتم ها به منظور اتخاذ گسترده تر شرایط مالی در مطالعه مدیریت بپردازد. سوم این که، نمونه محدود یک کشور مالزی است. تعمیم دادن یافته ها به دیگر کشورهای در حال توسعه باید با احتیاط انجام شود، چون ساختار موسسات مالی و حقوقی کشورها متفاوت بوده که این مساله بر شرایط مالی در سطح شرکت تاثیرگذار است (بیک و همکاران، 2006، مینتی و زائو، 2011، تامپی، 2010).

اطلاعات سطح کشوری از سازمان هایی مانند بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی می تواند به رفع این نگرانی کمک کند. چهارم، اگرچه عوامل مالی کشش و فشار در مدل قرار گرفته است، اما نتایج این مطالعه بیانگر وزن هر عامل نیست، بنابراین این مساله مانع از شناسایی عوامل برجسته تر نسبت به سایر عوامل می گردد. با این حال، مطالعات قبلی پیشنهاد می دهد که منابع ناملموس ویژگی های کارآفرینی قوی ترین صلاحیت ها نسبت به دارایی های فیزیکی مانند قابلیت مالی است (هایت و همکاران، 2007). همچنین، از آنجا که علت این مساله مشخص نیست، متغیرها نمی توانند به عنوان عوامل تعیین کننده یا نتایج مشخص شوند، بنابراین نیاز به انجام تحقیقات در آینده به منظور کاربرد یک روش طولی یا جمع آوری اطلاعات از شرکت هایی که از صادرات خارج شده اند، می باشد.

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

لوگو-پیام پترو

سایت اطلاع رسانی روابط عمومی

شرکت ملی صنایع پتروشیمی